آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

آرینا کوچولوی ما

آرینا ۱۳ ساله✨️

آرینا وجوجوفنچ ها

شنبه صبح که از خواب بیدار شدیم، طبق معمول همیشه یه سری به فنچها زدم و باهاشون حال و احوال کردم. چند روزی بود که مشغول لانه سازی بودن و احتمال داشت تخمگذاری کنن. به لونه شون که نگاه کردم پر تکه های دستمال کاغذی بود یکدفعه چشمم به یه تخم کوچولو افتاد باورم نمیشد. فکر کردم اشتباه دیدم با دقت بیشتری نگاه کردم بله درست بود مامان جوجویی آرینا یه تخم گذاشته بود. زودی آرینا رو صدا کردم و این خبر رو بهش دادم خیلی خوشحال شد. اومد تو بغل من تا تخم رو ببینه. (این عکس رو از سایت پیدا کردم ولی فنچهای آرینا هم همین شکلی هستن فکر کردم اگه ازشون عکس بگیرم بترسن) گفت مامانی همونی که شبیه لوبیاس...
26 شهريور 1393

آرینا و خونه سازی

از وقتی تو سایت محصول کلبه جنگلی تک تویز رو دید بودم تو فکر خریدش برای دخملی بودم. تا اینکه چهارشنبه که با بابایی رفته بودیم بیرون دیدیم یه مغازه اسباب بازی فروشی سایز بزرگش رو داره. برای دخملی خریدیم. خیلی خوشحال شد و به محض رسیدن به خونه شروع به خونه سازی کرد. دو تا اسب با نمک تو جعبه بود که ارابه رو میکشن و در تمام مدت آرینا وسایل رو باهاش جا به جا میکنه. امروز هم از مخلوط آنها و لگو هاش یه شهر کوچولو ساخت. کلا اسباب بازی جالبیه. اول رادین کوچولو و دخملی ...
20 شهريور 1393

آرینا و رستوران

دیشب با خاله یاسی اینا و ماماجی رفتیم پدیده. آرینا که حسابی شیطون شده اولین بار بود که با رادین شام میرفت رستوران. کلی اونجا با رادین بازی کرد و آتیش سوزوند. وقتی هم که نوازنده داشت پیانو مینواخت یواشکی میرفت و نواختنش رو دزدکی نگاه میکرد. ما که دیگه از کاراش غش کرده بودیم از خنده. خیلی خوش گذشت. جای همه دوستان و آشنایان عزیز خالی بود. دخملی تا حالا تجربه شام دسته جمعی تو رستوران را نداشت. بالاخره همیشه یه طرف قضیه وقتش پر بود و برنامه جور نمیشد. حالا دیگه تصمیم گرفتیم انشااله بیشتر با هم بریم رستوران. ...
10 شهريور 1393